چند شبی از بلندترین‌شان در هزاروسیصدونودهشتمین سال هجری شمسی می‌گذرد و چند صباحی بیش به کریسمسِ دوهزاروبیستم باقی نیست. در این شبِ خلوتِ سردِ تاریک، دل امیرعلی نیز چنین می‌نماید. اما گاه‌به‌گاهی آهوانِ سرکشِ امید بر این پرده‌ی تاریک نقش‌هایی دل‌فریب به‌جای می‌گذارند. امیرعلی دل در گرو خالق این آثار دارد.

فی‌الحال فال امسال حافظ شیرین‌سخن -که حسین برایم باز کرد- مطلعی باشد بر این داستان امیرعلی.

 

رواق منظر چشم من آشیانه توست

کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل

لطیفه‌های عجب زیر دام و دانه توست

دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد

که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست

علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن

که این مفرح یاقوت در خزانه توست

به تن مقصرم از دولت ملازمتت

ولی خلاصه جان خاک آستانه توست

من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی

در خزانه به مهر تو و نشانه توست

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

که توسنی چو فلک رام تازیانه توست

چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز

از این حیل که در انبانه بهانه توست

سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد

که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست

جان‌گداز و جان‌نواز

و اما آغاز این داستان

توست ,دل ,باز ,فلک ,تو ,شیرین ,در خزانه ,توست به ,که در ,آستانه توست ,توست من

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خاکریز نبرد استراتژیک وبلاگ شخصی محمد سحین آذربهرام رسانهABNER.MUSICتقدیم میکند بررسی تخصصی مهندسی پزشکی CARNEWS بیوشیمی دیجیتال مارکتینگ درمانسرا رادین حساب دانلود کتاب آموزش بوکس به زبان فارسی